درس تفسیر حضرت آیة الله حسینی بوشهری (دامت برکاته) سال: پنجم جلسه: 64 |
«الحمدلله رب العالمين و صليالله علي محمد و آله الطاهرين و اللعن علي اعدائهم اجمعين»
تفسیر آیه 31:
«وَ عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ كُلَّهَا ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلاَئِكَةِ فَقَالَ أَنْبِئُونِي بِأَسْمَاءِ هؤُلاَءِ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ»[1].
خداوند متعال در این آیه شریفه فرمود: سپس علم اسماء [علم اسرار آفرينش و نامگذارى موجودات] را همگى به آدم آموخت. بعد آنها را به فرشتگان عرضه داشت و فرمود: «اگر راست مىگوييد، اسامى اينها را به من خبر دهيد!
«اسماء» جمع «اسم» است کما اینکه «افعال» جمع «فعل» است، واژه «اسماء» بر عموم دلالت دارد و این به خاطر این است که جمع محلّی به الف و لام است و اگر هم گفته شود جمع محلّی به الف و لام بر عموم دلالت ندارد، خواهیم گفت: کلمه «کل» که بعد از «اسماء» آمده حاکی از این است که «اسماء» بر عموم دلالت دارد هرچند بعضی اشکال کرده و گفتهاند: لفظ «کلّ» تأکید کننده آن چیزی است که از «اسماء» اراده شده یعنی «کلّ» هر معنایی که از «اسماء» اراده شده را تأکید میکند لذا گفته شده «کل» بر عموم دلالت ندارد لکن روشن است که «اسماء» بر عموم دلالت دارد.
سؤال: چگونه هم ضمیر «هاء» در «کلها» که مؤنث است و هم ضمیر «هم» در «عرضهم» که مذکر است به «اسماء» بر میگردد؟
پاسخ: منظور از ضمیر «هاء» که به عنوان ضمیر مؤنث بکار رفته لفظ «اسماء» میباشد نه حقیقت و واقعیت «اسماء» ولی ضمیر «هم» در «عرضهم» حاکی از حقیقت و واقعیت «اسماء» است.
سؤال: منظور از اسمائی که خداوند متعال به آدم (ع) یاد داد چیست؟
پاسخ: چند احتمال در رابطه با این سؤال وجود دارد که به آنها اشاره میکنیم:
احتمال اول: منظور از «اسماء» همان معنایی است که در صرف و نحو از آن بحث شده- در آنجا گفته شد کلمه یا اسم است یا فعل و یا حرف- لذا گفتهاند: منظور از اسم در اینجا همان اسمی است که در مقابل فعل و حرف است، یعنی خداوند اسماء را به آدم (ع) یاد داد نه افعال و حروف را.
اشکال: این احتمال مردود است؛ زیرا یاد دادن اسماء به این معنی، امتیازی برای آدم (ع) محسوب نمیشود لذا این معنی نمیتواند مورد نظر باشد.
احتمال دوم: منظور از «اسماء»، نامهایی است که به صاحب اسم اطلاق میشود مثل اسمهایی که در خارج وجود دارد از قبیل زید، عمرو، بکر و امثال آن، بنابراین منظور از اسم، نام اشیاء و موجودات است که خداوند متعال آنها را به آدم (ع) یاد داد نه اسم در مقابل فعل و حرف.
اشکال: هر چند این احتمال، احتمال خوبی است که گفته شود آدم (ع) با علم به اسامیِ اشیاء و موجودات، بر تمام آنها اشراف پیدا کرد اما این هم نمیتواند به عنوان یک امتیاز ویژه برای آدم (ع) قلمداد شود تا او را لایق جانشینی خداوند متعال و سجده فرشتگان قرار دهد. پس این احتمال هم نمیتواند مایه شرافت انسان بر فرشتگان باشد.
احتمال سوم: منظور از «اسماء»، علم به حقایق غیبی و شهودیِ عالَم است، بنابراین منظور از تعلیم «اسماء» به آدم (ع)، مسمّاهای حقیقی است که نام بر آنها اطلاق میشود؛ به این معنی که مثلاً اگر گفته میشود: اسامی زمین، آسمان، عدل، ظلم و امثال آن به آدم (ع) تعلیم داده شد منظور، مسمّی و حقیقت این اسامی بوده نه خود آنها، پس مسمّای اسماء به آدم (ع) تعلیم داده شده نه خود اسماء.
این احتمال اصح از بقیه است؛ زیرا علم به حقیقت اشیاء و موجودات و خصوصیات آنها حتی علم به عالم غیب، امتیازی است که خداوند متعال فقط آن را به آدم (ع) تعلیم داده است.
مؤید احتمال سوم: در بعضی از روایات هم به همین معنی اشاره شده است کما اینکه در روایتی از امام صادق (ع) این گونه آمده:
قد روي عن الصادق (عليه السلام) أنه سئل عن هذه الآية فقال: الأرضين و الجبال و الشعاب و الأودية ثم نظر إلى بساط تحته فقال و هذا البساط ممّا علَّمه»[2]؛ شخصی از امام صادق (ع) از آیه 31 سوره بقره سؤال کرد که منظور از «اسماء» در این آیه چیست؟ حضرت (ع) فرمودند: منظور از اسماء، نام زمینها، كوهها، درهها و بیابانهاست، سپس به فرش زیر پای خود اشاره کردند و فرمودند: این بساط هم از چیزهایی بود که خداوند متعال اسم آن را به آدم (ع) تعلیم داد. منظور اسامی زمین، کوه، دره و بیابان نیست بلکه منظور مسمّای این اسامی و حقیقت آنهاست که خداوند متعال آن را به آدم (ع) تعلیم داده است.
احتمال چهارم: مقصود از «اسماء»، حقیقتِ حُججِ الهی و ائمه معصومین (ع) میباشد کما اینکه در بعضی روایات این گونه آمده:
عن الصادق (ع): «ان الله تبارک و تعالی علم آدم اسماء حجج الله کلها».[3]
احتمال پنجم: بعضی از مفسّرین گفتهاند: مقصود از «اسماء» فقط علم به حقایقِ غیبیِ عالَم است و گفتهاند: آنچه ما امروزه در عالم میبینیم مراتب تنزّل یافته عالَم غیب است لذا گفتهاند: منظور از «اسماء»، حقایق غیبی عالم است که به لحاظ سِمه و نشانه خدا بودن، به اسم مرسوم شده است؛ حقایقی که با شعور و عقل بوده و حضرت آدم (ع) با تعلیم الهی و با علم حضوری، آنها را درک کرده است. خداوند هم برای اینکه ناتوانی فرشتگان در مسأله خلافت را به آنان نشان دهد، همان حقایق را بر فرشتگان عرضه کرد و به آنان فرمود: اگر در ادعای شایستگی برای خلافت راست می گویید مرا از اسماء آن حقایق آگاه سازید.
قائلین به این احتمال میگویند: تعبیراتی هم که در قرآن وجود دارد بیانگر همین احتمالی است که ما عرض کردیم کما اینکه خداوند متعال میفرماید: «وَ عِنْدَهُ مَفَاتِحُ الْغَيْبِ لاَ يَعْلَمُهَا إِلاَّ هُوَ»[4]؛ كليدهاى غيب، تنها نزد اوست. همچنین آیه شریفه: «وَ إِنْ مِنْ شَيْءٍ إِلاَّ عِنْدَنَا خَزَائِنُهُ»[5]؛ و خزائن همه چيز، تنها نزد ماست.
قول مختار: آن احتمالی که به نظر ما اَصحِّ از بقیه احتمالات است احتمال سوم است که بگوییم مقصود از «اسماء»، مسمّیات اسماء است که عبارت است از حقایق و خصوصیات عالَم، اعم از عالَم شهود و عالَم غیب.
«والحمد لله رب العالمین»
[1]. بقره/31.
[2]. مجمع البيان في تفسير القرآن، ج1، ص180؛ تفسیر قمی، ج 1، ص 46؛ نورالثقلین، ج 1، ص 55.
[3]. بحار الانوار، ج 11، ص 145، ح 15؛ همان،ج11، ص 117، ح 48.
[4]. انعام/59.
[5]. حجر/21.