درس خارج فقه حضرت آیت الله حسینی بوشهری موضوع کلی: احکام النجاسة تاریخ: 8 بهمن 1392 سال: پنجم جلسه: 46 |
«الحمدلله رب العالمين و صليالله علي محمد و آله الطاهرين و اللعن علي اعدائهم اجمعين»
بحث در مسئله273 بود، مرحوم سید فرمود: «كما يحرم الأكل و الشرب للشيء النجس كذا يحرم التسبّب لأكل الغير أو شربه، و كذا التسبب لاستعماله فيما يشترط فيه الطهارة، فلو باع أو أعار شيئا نجسا قابلاً للتطهير يجب الإعلام بنجاسته، و أما إذا لم يكن هو السبب في استعماله بأن رأى أن ما يأكله شخص أو يشربه أو يصلي فيه نجس فلا يجب إعلامه»[1].
عرض کردیم در این مسئله سه فرض متصور است: فرض اول این بود که شخص اعانه بر اثم کرده که بحث آن گذشت، فرض دوم این بود که شخص سبب خوردن و آشامیدن چیز نجس توسط دیگری شده که در این صورت تسبیب بر اثم کرده چون از مباشر سلب اختیار و اراده شده و با اختیار و اراده مرتکب اکل و شرب حرام نشده؛ مثل اینکه شخصی را مهمان کردهاید و غذایی نجس به او دادهاید، در این صورت گناه خوردن طعام نجس بر عهده میزبان است چون میزبان باعث فعل حرام شده است.
همچنین در جایی که طهارت، شرط واقعی است اگر شخص سبب استعمال چیز نجس گردد در این صورت هم مرتکب حرام شده، مثل طهارت از حدث در مورد وضو؛ چون در شرط واقعی تسبیب جائز نیست ولی در شرط ذکری مشکلی ندارد.
برای حرمت تسبیب در جایی که طهارت، شرط واقعی است به روایاتی استناد شده که به آنها اشاره میکنیم:
روایت اول: عن أَبِي بَصِيرٍ قَالَ: «سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (ع) عَنِ الْفَأْرَةِ تَقَعُ فِي السَّمْنِ أَوْ فِي الزَّيْتِ فَتَمُوتُ فِيهِ فَقَالَ (ع): إِنْ كَانَ جَامِداً فَتَطْرَحُهَا وَ مَا حَوْلَهَا وَ يُؤْكَلُ مَا بَقِيَ وَ إِنْ كَانَ ذَائِباً فَأَسْرِجْ بِهِ وَ أَعْلِمْهُمْ إِذَا بِعْتَهُ.» [2]
ابوبصیر میگوید: از امام صادق (ع) درباره موشی سؤال کردم که در روغن افتاده؟ حضرت (ع) فرمودند: اگر روغن جامد است موش و اطراف آن را خارج کنید و از بقیه روغن استفاده شود ولی اگر مایع است تنها در جهت روشنایی استفاده شود.
روایت دوم: مُعَاوِيَةَ بْنِ وَهْبٍ وَ غَيْرِهِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) فِي جُرَذٍ مَاتَ فِي زَيْتٍ مَا تَقُولُ فِي بَيْعِ ذَلِكَ فَقَالَ (ع): «بِعْهُ وَ بَيِّنْهُ لِمَنِ اشْتَرَاهُ لِيَسْتَصْبِحَ بِهِ». [3]
معاویة بن وهب از امام صادق (ع) درباره بیع موشی که در ظرف روغن زیتون افتاده و مرده سؤال کرد، حضرت (ع) فرمودند: روغن را بفروش اما برای مشتری بیان کن که برای روشنایی استفاده کند و مبادا آن را بخورد.
روایت سوم: إِسْمَاعِيلَ بْنِ عَبْدِ الْخَالِقِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ: «سَأَلَهُ سَعِيدٌ الْأَعْرَجُ السَّمَّانُ وَ أَنَا حَاضِرٌ عَنِ الزَّيْتِ وَ السَّمْنِ وَ الْعَسَلِ تَقَعُ فِيهِ الْفَأْرَةُ فَتَمُوتُ كَيْفَ يُصْنَعُ بِهِ قَالَ أَمَّا الزَّيْتُ فَلَا تَبِعْهُ إِلَّا لِمَنْ تُبَيِّنُ لَهُ فَيَبْتَاعُ لِلسِّرَاجِ وَ أَمَّا الْأَكْلُ فَلَا وَ أَمَّا السَّمْنُ فَإِنْ كَانَ ذَائِباً فَهُوَ كَذَلِكَ وَ إِنْ كَانَ جَامِداً وَ الْفَأْرَةُ فِي أَعْلَاهُ فَيُؤْخَذُ مَا تَحْتَهَا وَ مَا حَوْلَهَا ثُمَّ لَا بَأْسَ بِهِ وَ الْعَسَلُ كَذَلِكَ إِنْ كَانَ جَامِداً»[4].
در این روایات آمده که وقتی شخص، روغن نجسی را میفروشد شرط کند که برای روشنایی استفاده شود لذا اگر روغن، مایع باشد و بایع اعلام نکند و مشتری در جهت حرام استفاده کند این مصداق تسبیب است؛ چون از نهیهای وارد شده در روایات، مغبوضیت مولی استفاده میشود چه مباشرتاً و چه تسبیباً.
اما در موردی که تسبیب در کار نیست اعلام هم واجب نیست؛ چون ما دلیلی بر وجوب اعلام نداریم.
بعضی به سه دلیل اعلام را واجب دانستهاند:
دلیل اول: وجوب تعلیم
پاسخ: وجوب تعلیم برای جاهلین به حکم است اما کسی که حکم را میداند ولی جاهل موضوع است وظیفهای برای تعلیم او نیست.
دلیل دوم: وجوب نهی از منکر
پاسخ: اینجا منکر صدق نمیکند و در صورتی که شخص موضوع را نمیداند منکر منجز نیست، پس منکری را مرتکب نشده که نهی آن واجب باشد.
دلیل سوم: ارشاد جاهل
پاسخ: ارشاد جاهل برای جاهل به حکم است نه جاهل به موضوع.
گاهی اوقات اعلام به غیر صحیح نیست و دلیلش هم روایت زیر است:
عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ: اغْتَسَلَ أَبِي مِنَ الْجَنَابَةِ فَقِيلَ لَهُ قَدْ أَبْقَيْتَ لُمْعَةً فِي ظَهْرِكَ لَمْ يُصِبْهَا الْمَاءُ، فَقَالَ لَهُ مَا كَانَ عَلَيْكَ لَوْ سَكَتَّ ثُمَّ مَسَحَ تِلْكَ اللُّمْعَةَ بِيَدِهِ».[5]
عبدالله بن سنان از امام صادق (ع) روایت میکند که حضرت (ع) فرمودند: پدرم امام باقر (ع) غسل جنابت کرد، فردی به ایشان گفت مقداری از پشت سرت را نشُستی حضرت (ع) فرمودند: چی میشد اگر ساکت بودی و چیزی نمیگفتی سپس با دست خود آن قسمت را مسح کردند.
در اینجا امام (ع) جاهل به موضوع بوده در حالی که حکم را میدانستند لذا این روایت حاکی از این است که در جایی که شخص جاهل به موضوع است لازم نیست به او اعلام شود و نهی از منکر و تعلیم جاهل و ارشاد جاهل در مورد جهل به حکم است نه در مورد جاهل به موضوع.
«والحمد لله رب العالمین»